دیکشنری
داستان آبیدیک
بندگی کردن
english
1
general
::
serve
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
بنْدر
بندر آزاد
بندر تخلیه بار
بندر خروجی
بندرت
بندرجه
بندرگاه
بندزدن
بندش دیداری
بندشرطی
بندقیقاجی
بندگان
بندگذاشتن
بندگی
بندگی رعایا
بندگی کردن
بنده
بنْده
بنده معذورم
بنده کردن
بندهکردن
بندی
بندی سیاسی دسته
بندیزه
بنرمی
بنزن
بنزوئت سدیم
بنزووات سدیم
بنزین
بنزین زدن
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید